خبرنامه

خبرنامه


سایت Medad Siah : چند سخن کوتاه

Posted: 25 Sep 2010 04:28 PM PDT

سخن بزرگان

تورو : تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازۀ تنهایی قابل رفاقت باشد .

اُرد بزرگ : آدم های ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند .

تئودور روزوست : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید.

اُرد بزرگ : کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی

ناپلئون بناپارت : عشق گوهری است گرانبها ، اگر با عفت توام باشد.

نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام

پائولو کوئیلو : در جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز راه مبارزه را نمی دانیم، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم.

تناجیو : وقتی در زندگی به داشتنی های خود فکر می کنیم خود را خوشبخت و زمانی که به نداشته می اندیشیم خود را بدبخت حس می کنیم . پس خوشبختی ما در تصور خود ماست .

جبران خلیل جبران : چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را .

نادر شاه افشار :کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم .

شوپنهاور :اگر با شخص مباحثه کنیم و تمام قدرت استدلال و بیان خود را به کار اندازیم چقدر تلخ و خشمگین خواهیم شد وقتی که بفهمیم طرف نمی خواهد بفهمد و ما با اراده او سر و کار داریم. از اینجاست که منطق بی فایده است.

ارد بزرگ : آدم های آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند .

یورتن : دیوانگی محض است که کسی برای آنکه ثروتمند بمیرد ، زندگی خود را چون فقرا و بیچارگان به سر آورد .

فردریش نیچه :با دیگران بودن آلودگی می آورد.

توماس براس : میان انسان و شرافت رشتۀ باریکی وجود دارد و اسم آن قول است .

اُرد بزرگ : آدمیانی که با دیگران رو راست نیستند با خود نیز بدین گونه اند .

تنسون : خود را بشناس و بر روح خویش فرمانروایی کن . در این صورت می توانی امیدوار باشی که روزی مقتدر و سعادتمند خواهی شد .

بزرگمهر : بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است .

اُرد بزرگ : آب و هوا ، بر جهان بینی ، پبوندهای توده و اندیشه ما تاثیرگذار است .

سارتو : انسان همان جایى است که تصمیم مى گیرد باشد.

اُرد بزرگ : آرمان و خواسته خود را در گفتگوهای روزانه بررسی کنید اگر در آن پیشرفتی نمی بینید نیازی بر انجام آن نیز نخواهد بود .

پلو تارک : ستون تمدن , کتاب و مطبوعات است.

پل نیسن: اگر در دل شوق و عشق داری از زندگی خود بهره بسیار به دست آر چون عشق همواره آدمی را به سوی کمال راه می نماید.

فردریش نیچه :بشر برای فرار از خدا طبیعت را عامل همه چیز می داند و قانونی در طبیعت در کار نیست بلکه پدیده های طبیعی به دلیل قدرت به وجود می آیند.

شان فور : اغلب مردم نیمی از عمر را صرف بدبخت نمودن نیم دیگر می نمایند .

اُرد بزرگ : آرمان و انگیزه هویدا ، ویژگی آدم کارآمد است .

تراین وادارلز : روزنامه ها دائرةالمعارف های زندگی جهانند . همه چیز را از چهار گوشۀ جهان بریا ما نقل می کنند .

اُرد بزرگ : آن گاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنیم نباید امید داشته باشیم همگان فرمانبردار ما باشند .

بزرگمهر : برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .

یک دهقان آفریقایی : هیئت های مسیحی وقتیکه به سرزمین ما آمدند دارای آیین مقدس بودند و ما صاحب زمین بودیم ، اکنون آنها مالک زمین هستند و ما دارای آیین مقدس .

جبران خلیل جبران : اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .

ارد بزرگ : آن گاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟

فردریش نیچه :بشر امروز در پرستش بتان می زید بتان عرصهء اخلاق بتان گستره سیاست بتان عرصه فلسفه.خدایانی کاملا" باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند.از این روی از راه

تئودور وزد : در هر کجا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید .

ارد بزرگ : آن گاه که نمی دانم چه می گویم ، جز راستی چیزی بر زبانم جاری نیست .

نادر شاه افشار : میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند .

توماس کارلایل : بشر ، حیوان بکار برندۀ ابزار است . در هیچ نقطه ای او را بدون ابزار نمی توان یافت . با نداشتن ابزار در حکم هیچ است و با داشتن آن همه چیز .

تاگور : زندگی حتی با عشق گم شده نیز شیرین تر از زندگی بی عشق است .

ارد بزرگ : آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و روشن بینی .

تی .اس.الیوت : هرکس نبوغی دارد ، اما اغلب فقط برای چند دقیقه

اُرد بزرگ : آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید که شرایط ما را دگرگون می سازد .

جبران خلیل جبران : بسیاری از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از راستی جدا می کنند .

سنت بور : تنها به قصد دست یافتن به امور محال است که بشر می تواند به بالاترین حد امور ممکن دست یابد.

بزرگمهر : باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست .

جبران خلیل جبران : انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد .

اُرد بزرگ : اگر آغاز زندگی ات با سپیده دم و روز همزاد گشت همواره در جست و جوی چراغ و پناهگاهی برای شبانگاهان باش ، و اگر درشب و سیاهی آغاز شد از امید در خود چراغی بیافروز که پگاه خوشبختی نزدیک است.

پلورک :هرگز نباید چیزی را که نمی توانید بهتر از آن را جایگزینش سازید از بین ببرید .

پی یرژانه : اگر عینک عادت ندارید عینک تجربه را به چشم بزنید و اگر عینک عادت دارید روی آن باز هم عینک تجربه را به چشم بزنید .

یانگ : آدمی برای شک کردن آفریده نشده ، برای پرسیدن آفریده شده .

اُرد بزرگ : اگر آماده نباشیم بهترین بخت ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست کمتر به پیروزی خواهد رسید ، آمادگی یعنی بروز بودن داشته ها و دانش بیشتر در هر پیشه و کاری .

فوربس : کسی به حساب می آید که دیگران را به حساب بیاورد.

اُرد بزرگ : اگر دربند اکنونتان باشید نمی توانید گامی بسوی پیروزی بردارد .

فردریش نیچه :با رنج عمیق درون ، آدمی از دیگران جدا می شود و والا می گردد.

فن لوبرتیس : وقتی با انگشت به کسی اشاره می کنیم ، به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر به طرف خودمان بر گشته اند .

ارد بزرگ : اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای او را خوار مساز ، بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی .

بزرگمهر : به بسیار گفتن آبروی خود مبر .

فردریک رایش اول : امر سیاست در ایجاد فرصت نیست , بلکه از فرصت اسفاده کردن است

فردریش نیچه :آسودگی مادر هر روانشناسی است. آنگاه آیا هر روانشناسی تباهی است؟

ارد بزرگ : اگر دیگران را با زیباترین منشها بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گویم .

فرانسوا کوپه : گریه در روزهای مصیبت ، چون باران در صحرای سوزان سبب ادامه زندگی می گردد .

نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام .

فردریش نیچه :باور چیست ؟ از کجا سرچشمه می گیرد ؟ هر باور چیزی را حقیقی انگاشتن است.

ارد بزرگ : اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار .

بیل وگان : هیچ مریضی ، مریضتر از کسی نیست که روز تعطیلش بیمار شده باشد .

جبران خلیل جبران : اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .
که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا .

بروکتر : آتشی که جسم و جان را می سوزاند غالباً به دست خودمان روشن شده است .

باب بارکر : بدگمان کسی است که خیال می کند تمام مردم دنیا به بدی او هستند .

سر والتر اسکات : کسی که شجاعت ندارد ، در او حقیقت نیز موجود نیست و کسی هم که حقیقت ندارد ، صاحب فضیلتی نیست.

ارد بزرگ : اگر دست سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد .

بزرگمهر : بیزاری بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید .

توماس مان : سعادت آن نیست که انسان خود به خود دوست داشته باشد ، بلکه عبارت از این است که غرور آمیخته با نفرتی اقناع شود . سعادت رسیدن به لحظاتی است که انسان دوست می دارد در کنار کسی که دوست می دارد بسر برد .

فردریش نیچه :باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است.

ترنس : هنگامیکه امید در کسی بمیرد کینه و انتقام در او زنده می گردد ، هرقدر امید کمتر باشد ، عشق بزرگتر است .

ارد بزرگ : اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی .

توماس فاول باکستون : هر چه بیشتر عمر می کنم بیشتر اطمینان پیدا می کنم که تفاوت عمده انسانها ، تفاوتبین انسان ضعیف و قوی ، بین انسان بزرگ و کوچک میزان توانایی یا اراده استوار و خلل نا پذیر آنهاست . به این معنی که انسان قدرتمند هنگامی که هدفی را برای خود مشخص می کند دو راه بیشتر پیش رو ندارد : یا مرگ یا پیروزی.

فردریش نیچه :باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد.

جک لندن: هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟!

ارد بزرگ : اگر می خواهی دوستیت پا برجا بماند هیچ گاه با دوستت شریک مشو .

جبران خلیل جبران : چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری .

فردریش نیچه :باید در محدوده ی امکانات زمینی بیافرینیم، و در آفرینش به زمین وفادار بمانیم .

جان دیوی: زندگی خود را تبدیل به مدرسه ای برای یاد گرفتن کن.

جرج الیوت : برای ارواح بشری چه چیزی بالاتر از این است که در هر رنج و محنتی غمخوار یکدیگر و در هر شادی شریک خنده های هم و در خلوت خاطرات یکدیگر تنها تصاویر ماندگار و ابدی وجود هم باشند.

جان قلوریو : آنگاه که سندانی ، پا برجا باش ، روزی که چکش گشتی محکمتر بکوب.

سر والتر اسکات : یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد

فردریش نیچه :اراده زندگی برتر و نیرومند تر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!

جبران خلیل جبران : به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند .

اُرد بزرگ : اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن

برگرفته از :
http://medadsiah.wordpress.com/2010/09/25/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B3%D8%AE%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87/

سایت خالد پنجشیری : شهيد احمد شاه مسعود ر ح

Posted: 25 Sep 2010 04:11 PM PDT


پديده تکرار ناشدني

به فرد فرد افراد وطن خود گفته ميتوانم او ايست كه در تمام اعمال كه صورت گرفته جز نيت نيك خدمت بوطن و مردمم به يقين كه ارزي ديگر نداشتم احمدشاه مسعود رحمت الله عليه

وقتي عده ايي از بزرگ شيروان [ارد بزرگ] در مورد دوستي اش با احمدشاه مسعود ( « چه گوارا » ي قاره کهن* ) مي پرسند . پس از سکوتي طولاني با کلماتي شمرده و حزن انگيز مي گويد :
احمدشاه مسعود رحمت الله

آزاديخواه ميهن پرستي بود

که جان بر سر آرمان نهاد

http://www.freeupload.com.au//uploads/1/khaled.jpg

مسعود هم رفت. آن چشم‌هاي عميق و درخشان و مهربان، آن پيشاني مواج و نگران، آن لبخندهاي اميدبخش، آن گام‌هاي استوار، آن دستان گشاده و مصمم، آن گفتار دلنشين و دوست‌داشتني، آن انديشه‌هاي ژرف، و آن آرزوها و اميدهاي بلند.

چه سخت است گفتن و نوشتن در باره مسعود؛ در باره آن صخره سخت و تناور و پابرجا، در باره آن جويبار زلال و نغمه‌خوان، در باره آن گل خوشبوي رنگين، در باره آن آسمان پهناور آبي.

اي مسعود! تو اميدي کوچک نبودي. تو اميد يک ملت بودي. ملتي رنج‌کشيده، درد کشيده، ملتي تنها در اين جهان بزرگ، فراموش شده در کنار مام ميهن. آواره، بيمار، ناتوان.

اي مسعود! به من بگو چگونه مي­توانم به آن پسرک کوچکي که از کار سنگين و پر مشقت و تحقير‌آميز روزانه به نزد مادرِ تنها و خواهر بيمارش باز مي‌گردد و مي‌گويد: "يک روز مسعود مياد و مارو با خودش به گلبهار مي‌بره، به خونمون مي‌بره"؛ بگويم که مسعود رفته است، مسعود ديگر نيست. چگونه به آن پسرک بگويم که تو تنها اميد خود در اين جهان بزرگ، در اين جهان لبريز از ثروت و لبريز از قدرت را از دست داده‌اي؟ چگونه بگويم که اميد تو قرباني تعصب و قرباني جهل «سياه‌پوشان» شده است؟

اي مسعود! افغانستان، سرزمين مقدس آريانا، برخواهد خاست، بر خواهد دميد، شکوفان خواهد شد؛ از ميان دانه‌هاي نيرومندي که تو بر زمينش افشاندي.

همه کوه‌هاي هندوکش بر تو خواهند باليد؛ بر تو شيري که دامنه‌هاي پر غرورش را از هجوم بيگانگان دور داشتي و آنجا را به آهنگ هيچ سرزميني ترک نکردي. همه کوه‌هاي سر به فلک کشيده و همه دره‌هاي افغانستان زمين،افغانستان بزرگ، بر دره پنجشير غبطه خواهند خورد که گوهر پيکر خفته ترا در آغوش دارد. کوه‌هاي پنجشير به خود مي‌بالند که تو از دامانشان برخاستي. مادران کابلستان همچو تهمينه کابلي به خود مي‌بالند که پرورنده رستمي ديگر بوده‌اند.

اي مسعود! رود پنجشير، نغمه خوش کوهساران خراسان باستان را به کنار آرامگاه تنهاي تو، به کنار آن درخت بيدي که گفته بودي «يادگار نياکانت» بوده، مي‌رساند. باد بدخشان هر بامداد بوي خوش گل‌هاي صحرايي و نغمه پرندگان پامير، بام افغانستان، را براي تو به ارمغان خواهد آورد؛ پرندگاني خوشخوان و پرندگاني با سرودهايي غم‌انگيز.

مسعود! من مي‌دانم که بلندي‌هاي البرز باستاني و کوهساران هُکر، به بلنداي قامت و آرمان‌هاي تو غبطه خواهند خورد. به ايستادگي و عزم تو همه کوهستان‌ها همه قله‌هاي سرکش غبطه خواهند خورد. تو آزادي ميهن را نخواهي ديد؛ همانگونه که کاوه آهنگر و آرش کمانگير نديدند.

اي وطن! کجاست آن شاهين بلند پرواز اَپورسِن؟ کجاست آن سيمرغ ياري‌رسان افغانستان؟ کجاست آن شير دره‌هاي مغموم و فراموش شده؟ کجاست آن آهوي تيز روِ ستيغ‌هاي سربلند هندوکش؟ کجاست آن بادِ آورندة نغمه‌ها و سرودها؟ کجاست اي وطن؟ کجاست آن مردي که همة جواني‌اش را به پاي آرمان‌هاي تو، به پاي سربلندي و سرافرازي تو ريخت؟ کجاست آن بهترين دوست ارد بزرگ و خردمندان و ريش سفيدان ؟ کجاست آن مردي که قلبش تنها به عشق آزادي تو مي‌طپيد و مي‌گفت: "ما براي آزادي مي‌رزميم. براي من زيستن در زير چتر بردگي بدترين نوع زندگي است. اگر آزادي ما بر باد رفت، اگر غرور ملي ما شکسته شد، زندگي براي من کوچکترين لذت و ارزشي نخواهد داشت." او کجاست اي وطن؟

مسعود! کاش به همه گفته بودي که با تو چه کردند. دشمنان را مي‌دانيم. کاش به همه گفته بودي که «دوستان» با تو چه کردند. هموطنان، همسايگان با تو چه کردند و آنان که با تو دست پيوند و دوستي داده بودند. افسوس که تو تا زنده بودي جز به راز سخن نگفتي.
احمد شاه مسعود ، آن چشم‌هاي عميق و درخشان و مهربان

ما راه تو را ادامه خواهيم داد هم‌چنان که تا‌کنون هم‌راهت بوده‌ايم

عكس نويسنده وبلاگ

khaled

خالد پنجشيري





برگرفته از : خالد پنجشيري
http://khaledpanjsheri.mahtarin.com/post.php?p=1

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

خبرنامه

شیلا خداداد (عکس بازیگران سینما و تلویزیون)

حامد کمیلی (عکس بازیگران سینما و تلویزیون)